
وقتی پای پول وسط باشد، انسان دست به هر راهکاری میزند تا بازی را به نفع خودش برگرداند؛ حتی اگر آن راهکار ریشه در قمار داشته باشد. استراتژی مارتینگل دقیقاً از همین جنس است؛ جذاب، فریبنده و در عین حال خطرناک.
بسیاری از معاملهگران تازهکار و حتی حرفهای، بارها به وسوسه مارتینگل تن دادهاند با این امید که زیانهای پیاپی را با یک برد بزرگ جبران کنند؛ اما آیا این روش واقعاً در بازار پیچیده و پرنوسان فارکس جواب میدهد؟ آیا سود آن به ریسکش میارزد؟
در این مقاله، به سوال استراتژی مارتینگل چیست؟ پاسخ میدهیم و به بررسی عمیق و دقیق این استراتژی میپردازیم.
استراتژی مارتینگل یکی از شناخته شدهترین روشهای افزایش حجم معامله پس از ضرر است که ریشه آن به قرن هجدهم و دنیای شرطبندی و قمار برمیگردد. این استراتژی بر پایهی یک اصل بسیار ساده اما فریبنده بنا شده است، به این صورتکه اگر ضرر کردید، حجم معامله بعدی را دو برابر کنید تا با اولین برد، تمام ضررهای قبلی جبران شود و حتی کمی سود هم به دستآورید.
در نگاه اول، این روش کاملاً منطقی به نظر میرسد. فرض کنید در یک معامله ضرر کردهاید؛ در مرحلهی بعدی با دو برابر حجم وارد معامله میشوید. اگر این بار سود کنید، نه تنها ضرر مرحلهی قبل جبران میشود، بلکه به نقطهی سود هم میرسید. حال اگر باز هم ضرر کردید، باز هم حجم را دو برابر میکنید. این زنجیره آنقدر ادامه پیدا خواهد کرد تا بازار بالاخره در جهتی که شما پیشبینی کردهاید حرکت نماید و تمام ضررها را یکجا جبران کند.
در دنیای فارکس، این استراتژی معمولاً در معاملات خرید و فروش جفتارزها استفاده میشود، جایی که معاملهگر پس از هر شکست، پوزیشن بزرگتری باز میکند به این امید که روند بازار برگردد و سود حاصل از پوزیشن سنگینتر، زیانهای قبلی را پاک نماید.
اما باید به یک نکته مهم توجه داشت که مارتینگل، یک استراتژی بدون حد ضرر است. این یعنی اگر بازار خلاف جهت شما حرکت کند و همچنان ادامهدار باشد، شاید کل سرمایهتان در یک چشم به هم زدن از بین برود.
به همین دلیل، مارتینگل بیش از آنکه یک ابزار تحلیلی باشد، یک استراتژی مدیریت ریسک (یا شاید هم «مدیریت بیپروای ریسک») است؛ روشی که سود را در کوتاهمدت ممکن میکند؛ اما در بلندمدت به یک قمار سنگین تبدیل میشود.
نکتهی کلیدی درک این است که مارتینگل نه بر اساس تحلیل تکنیکال یا بنیادی، بلکه صرفاً بر اساس احتمال و روانشناسی سرمایهگذاری عمل میکند. در نتیجه، موفقیت در این روش وابسته به قدرت مالی، کنترل احساسی و توان تحمل ضررهای پشتسرهم است؛ چیزی که در عمل، بسیاری از معاملهگران فاقد آن هستند.

اجرای استراتژی مارتینگل در بازار فارکس بهمعنای ورود به یک چرخهی پیاپی از معاملات با حجم افزایشی است. در این روش، معاملهگر پس از هر بار ضرر، معاملهی بعدی را با حجمی دو برابر یا بیشتر نسبت به معاملهی قبلی باز میکند تا با برگشت بازار، تمام زیانهای گذشته جبران شود و به سود خالص برسد.
برای مثال، فرض کنید شما با ۰٫۱ لات وارد معامله خرید EUR/USD میشوید اما بازار خلاف پیشبینی شما حرکت میکند و معامله با ضرر بسته میشود. در مرحلهی بعد، با ۰٫۲ لات دوباره وارد بازار میشوید؛ اگر این بار هم بازار خلاف جهت شما برود، معامله بعدی با ۰٫۴ لات، سپس ۰٫۸ لات و الی آخر باز خواهد شد.
این فرآیند آنقدر ادامه مییابد تا در نهایت یک معامله موفق شود و سود حاصل از آن، تمام ضررهای قبلی را بپوشان؛ اما برای اجرای دقیقتر این استراتژی در فارکس، باید چند نکتهی کلیدی را در نظر داشت:
استراتژی مارتینگل نیاز به یک نقطهی ورود اولیه دارد. این نقطه میتواند بر اساس تحلیل تکنیکال (مثلاً شکست حمایت یا مقاومت) تعیین شود یا صرفاً بر پایه احساس بازار باشد؛ هرچند روش دوم بسیار پرریسکتر است.
الگوی رایج افزایش حجم در مارتینگل، دو برابر کردن پوزیشن قبلی است (۰٫۱، ۰٫۲، ۰٫۴، ۰٫۸ و...)؛ اما برخی معاملهگران محتاطتر از ضریبهای کمتر استفاده میکنند (مثلاً ۱٫۵ برابر یا ضریب فیبوناچی).
اینکه در چه فاصلهای پوزیشن جدید باز شود، بسیار مهم است. برخی با هر ۱۰ پیپ حرکت منفی، حجم را افزایش میدهند؛ برخی دیگر منتظر بازگشت به سطح خاصی از تحلیل میمانند.
اجرای مارتینگل به حجم بالای سرمایه و فضای آزاد مارجین نیاز دارد؛ چرا که ممکن است مجبور شوید چند معامله پشتسرهم با حجمهای بزرگتر باز کنید.
یکی از ایرادهای مهلک مارتینگل، نداشتن نقطه توقف است. حرفهایها معمولاً سقفی برای تعداد معاملات متوالی یا حداکثر ضرر مجاز تعیین میکنند تا حساب بهکلی از بین نرود.
بهطور کلی، اجرای موفق مارتینگل نیازمند ترکیب دقیقی از مدیریت سرمایه، کنترل احساسات، شناخت رفتار بازار و تعیین مرز برای ضرر است. اگر این عناصر رعایت نشوند، مارتینگل بهسرعت از یک استراتژی منطقی به یک باتلاق مالی تبدیل میشود.
اگرچه تصور رایجی از مارتینگل بهصورت سادهسازیشده در ذهن بسیاری از معاملهگران نقش بسته است؛ اما این استراتژی در دنیای معاملات شکلها و نسخههای متنوعی دارد که هرکدام با منطق و رفتار خاص خود، برای شرایط متفاوتی طراحی شدهاند. در ادامه با سه نوع مهم و پرکاربرد آن آشنا میشویم:
مارتینگل بزرگ نسخهای تهاجمیتر از مارتینگل کلاسیک است. در این مدل، معاملهگر پس از هر ضرر، نهتنها حجم پوزیشن بعدی را دو برابر میکند، بلکه مبلغی اضافه نیز به آن میافزاید. هدف از این افزایش مضاعف این است که در صورت موفقیت معامله بعدی، نهفقط تمام ضررهای قبلی جبران شود، بلکه مقداری سود خالص نیز حاصل گردد.
این نوع از مارتینگل مخصوص شرایطی خواهد بود که معاملهگر از بازگشت احتمالی قیمت اطمینان نسبتاً بالایی دارد و حاضر است ریسک بیشتری بپذیرد؛ اما باید توجه داشت که در کنار افزایش سود بالقوه، خطر از بین رفتن حساب معاملاتی نیز با شدت بیشتری افزایش مییابد.
زیرا با چند معاملهی ناموفق پیاپی، حجم معاملات بهقدری بزرگ میشود که تنها یک نوسان جزئی میتواند حساب را به طور کامل نابود کند. مارتینگل بزرگ نیازمند سرمایهی بسیار بالا، روحیهی ریسکپذیر و کنترل روانی قوی است و استفادهی ناآگاهانه از آن در بازار فارکس بسیار خطرناک است.
در مدل معکوس، برخلاف روش کلاسیک، معاملهگر پس از هر معاملهی موفق، حجم پوزیشن بعدی را افزایش میدهد و در صورت ضرر به حجم اولیه بازمیگردد. فلسفهی این استراتژی بر این اساس استوار است که وقتی بازار به نفع معاملهگر حرکت میکند، باید نهایت استفاده را از آن روند برد؛ برعکس، در شرایط زیانده باید سریعاً ریسک را کاهش داد.
مزیت این روش آن است که ضررهای احتمالی کوچک باقی میمانند و تنها بخشی از سودهای قبلی را از بین میبرند؛ اما اشکال آن در این است که برای سودآوری پایدار، نیاز به درک بالا از ساختارهای بازار و زمانبندی دقیق ورود و خروج دارد. در واقع مارتینگل معکوس بیشتر برای معاملهگرانی مناسب است که توانایی شناسایی روندهای قوی و پایدار را دارند و از لحاظ روانی میتوانند سودهای بزرگ را تا پایان نگه دارند.
این نوع از مارتینگل بهنوعی ترکیبی از مارتینگل معکوس و مفهوم افزایش پلهای پوزیشن است. در این روش، معاملهگر زمانی که یک موقعیت معاملاتی وارد سود میشود، بهجای بستن معامله، پوزیشنهای جدیدی با حجم کمتر در همان جهت باز میکند.
این کار تا زمانی ادامه مییابد که روند بازار ادامه داشته باشد. استراتژی مارتینگل هرمی سعی دارد از روندهای قوی و ممتد بیشترین بهره را ببرد، زیرا هر موقعیت جدید روی سود قبلی بنا شده و بهنوعی سود روی سود ایجاد میشود. در این حالت، معاملهگر از حرکات پیوستهی قیمت بیشترین استفاده را میبرد.
با این حال، این روش نیاز به دقت بالا در مدیریت ریسک و نقطهچینی دقیق دارد، چرا که هر اضافهکردن پوزیشن در نقطهی اشتباه میتواند موجب بازگشت سریع ضررها شود. بهعلاوه، اجرای موفق این استراتژی مستلزم تسلط کامل بر تحلیل روند، رفتارشناسی قیمت و کنترل احساسات در مواجهه با سودهای بزرگ است.
با وجود انتقادات زیادی که به استراتژی مارتینگل وارد میشود، نمیتوان منکر برخی مزایا و ویژگیهای مثبت آن شد. این استراتژی بهخصوص برای معاملهگران ریسکپذیر و کسانی که سرمایه کافی دارند، جذابیتهایی دارد که در ادامه به آنها میپردازیم:
مهمترین مزیت مارتینگل همینجاست که اگر معاملهگر بتواند حتی یک موقعیت را درست پیشبینی کند، آن معامله بهتنهایی میتواند تمام ضررهای قبلی را جبران کرده و حتی سود مشخصی نیز به همراه داشته باشد. این ویژگی باعث میشود معاملهگر از نظر روانی احساس آرامش بیشتری نسبت به روشهای دیگر داشته باشد.
برخلاف بسیاری از استراتژیهای پیچیده در فارکس که نیازمند تحلیل تکنیکال، بنیادی یا الگوریتمهای پیشرفته هستند، مارتینگل یک استراتژی فوقالعاده ساده است. فقط کافیست قاعده دو برابر کردن حجم را بلد باشید و بدانید چطور معاملات خود را پشتسرهم بچینید. برای بسیاری از معاملهگران مبتدی، همین سادگی یک نقطه قوت بهحساب میآید.
در مارتینگل، شما الزاماً نیازی به پیشبینی دقیق جهت بازار ندارید. حتی اگر چند معامله پیاپی را اشتباه وارد شوید، در نهایت یک برگشت قیمتی کافیست تا استراتژی شما را نجات دهد. این موضوع برای افرادی که در تحلیل تکنیکال یا بنیادی مهارت بالایی ندارند، نوعی مزیت محسوب میشود.
در بازارهایی که نوسانات محدود دارند و قیمت در یک کانال رفتوبرگشتی حرکت میکند (Range Market)، استراتژی مارتینگل بسیار کارآمدتر است. در چنین شرایطی، بالاخره قیمت به نقطه برگشت میرسد و معاملهگر میتواند ضررها را جبران کند.
اگر مارتینگل با نظم، برنامه و محدودیتهایی مشخص اجرا شود (مثلاً تعیین سقف ضرر یا تعداد دفعات مجاز ورود)، میتواند به یک سیستم با سوددهی نسبی و مداوم تبدیل گردد. برخی رباتها و الگوریتمهای معاملاتی دقیقاً به همین شکل عمل میکنند و تا زمانی که شرایط خاصی نقض نشود، مارتینگل را با دقت پیادهسازی خواهند کرد.
از آنجا که در اغلب مواقع یک معامله در سری مارتینگل موفق میشود و ضررها را پوشش میدهد، معاملهگر در کوتاهمدت احساس موفقیت و تسلط بر بازار دارد. این حس، در صورت مدیریت صحیح، میتواند به بهبود روانشناسی معاملات کمک کند.
اگرچه استراتژی مارتینگل ظاهری ساده و فریبنده دارد؛ اما در دل خود خطراتی جدی پنهان کرده که اغلب معاملهگران را با زیانهای بزرگ و حتی نابودی کامل حساب مواجه میکند. در ادامه، مهمترین معایب و ریسکهای این استراتژی را بررسی میکنیم:
مهمترین ایراد مارتینگل، افزایش تصاعدی حجم معاملات است. کافیست بازار برخلاف جهت شما به حرکت ادامه دهد تا تنها طی چند معامله، حجم پوزیشنها آنقدر بزرگ شود که موجودی حساب کشش لازم را نداشته باشد. در این حالت، معاملهگر ممکن است خیلی سریع با «کال مارجین» یا بستهشدن خودکار معاملات توسط بروکر مواجه شود.
اجرای مارتینگل در عمل فقط برای کسانی که سرمایهی بسیار بالایی دارند ممکن است. هرچه تعداد معاملات ضررده بیشتر شود، حجم معامله بعدی بهصورت نمایی افزایش مییابد. یک معاملهگر با سرمایه محدود خیلی زود از ادامه مسیر بازمیماند.
در بسیاری از موارد، مارتینگل بدون تعیین «حد ضرر» اجرا میشود، چون هدف آن جبران تمام ضررهای قبلی است. این ویژگی در بازارهای بیرحم میتواند بسیار خطرناک باشد و معاملهگر را در یک چرخهی بیپایان از ضررهای پیدرپی فرو ببرد.
از دیدگاه حرفهای، مارتینگل یکی از پرریسکترین روشهای مدیریت سرمایه محسوب میشود. در این استراتژی، برخلاف اصول پایهای ریسکپذیری، حجم پوزیشنها با افزایش ضرر بیشتر میشود. این منطق در تضاد با روشهایی است که بر کاهش ریسک در شرایط نامطلوب تأکید دارند.
در مارتینگل، معاملهگر باید امیدوار باشد که بالاخره یکبار بازار بهسوی او برگردد. این یعنی استراتژی بهجای تکیه بر تحلیل یا منطق معاملاتی، بر پایهی شانس و صبر شکل میگیرد. در بازارهایی که روندهای بلندمدت و شدید دارند، این انتظار ممکن است به فاجعه ختم شود.
با افزایش حجم پوزیشنها و بزرگشدن ضررها، فشار روانی روی معاملهگر بهشدت افزایش مییابد. در چنین شرایطی، بسیاری از معاملهگران دچار اضطراب، تصمیمگیریهای هیجانی و حتی شکست روانی میشوند. استرس ناشی از ضررهای پیاپی میتواند منجر به تصمیمهای مخرب بعدی شود.
مارتینگل بیش از هر چیز به برگشت بازار نیاز دارد. در شرایطی که بازار در یک روند قوی و یکطرفه قرار دارد، احتمال برگشت به موقع بسیار کم است و همین باعث میشود استراتژی بهطور کامل شکست بخورد؛ برای مثال، در بازارهایی با روند صعودی یا نزولی شدید، مارتینگل نهتنها کارآمد نیست بلکه خطرناک است.
سودآور بودن استراتژی مارتینگل در فارکس بهطور کامل وابسته به شرایط بازار، میزان سرمایه، شخصیت معاملهگر و نحوهی اجرای آن است. در ظاهر، منطق مارتینگل ساده و اغواکننده به نظر میرسد، به این صورتکه اگر قیمت در خلاف جهت معامله حرکت کرد، فقط کافی است حجم معامله را دو برابر کنیم تا در اولین برگشت، تمام ضررها جبران شود و حتی سودی هم به دست آید؛ اما واقعیت بازار فارکس با این سادگی همخوانی ندارد.
در بازارهایی با نوسانهای شدید، حرکات بیمنطق و گاه بدون روند، ممکن است یک معاملهگر قبل از آنکه شاهد بازگشت قیمت شود، با چندین ضرر پیاپی روبهرو گردد که حجم پوزیشن را به سطحی بسیار خطرناک میرساند. در چنین شرایطی، تنها یک نوسان کوچک کافی است تا کل سرمایه نابود شود. بنابراین، در بلندمدت، مارتینگل بدون داشتن سیستم مدیریت ریسک دقیق و کنترل سرمایه، بیشتر شبیه قمار است تا یک استراتژی منطقی معاملهگری.
از سوی دیگر، در بازارهایی با روندهای پایدار، نوسانات کنترلشده و در صورتی که معاملهگر بتواند نقطههای ورود مناسبی پیدا کند، مارتینگل میتواند در بازهی کوتاهمدت سودآور باشد. برخی از معاملهگران حرفهای حتی با تلفیق این استراتژی با فیلترهای تکنیکال و بنیادی سعی در افزایش نرخ موفقیت خود دارند؛ اما همچنان ریسک بالای این روش، آن را برای اکثر معاملهگران (بهویژه تازهکارها) به گزینهای خطرناک تبدیل میکند.
در نهایت، باید گفت که مارتینگل «میتواند» سودآور باشد؛ اما نه برای همه و نه در هر شرایطی. این استراتژی بهنوعی بازی با احتمال شکست است؛ جایی که موفقیت کوتاهمدت اغلب در ازای یک شکست بزرگ در آینده خریداری میشود.
اگر معاملهگر قصد استفاده از مارتینگل را دارد، باید ابزارهای محدودکننده ضرر، تحلیل حرفهای بازار و انضباط ذهنی بسیار قوی در اختیار داشته باشد. در غیر این صورت، سودآوری این استراتژی نهتنها تضمینشده نیست، بلکه احتمال از دست دادن کل حساب بسیار زیاد است.
در دنیای پرفراز و نشیب بازار فارکس، انتخاب استراتژی معاملاتی، باید کاملاً متناسب با شخصیت، دانش، تجربه و میزان سرمایه فرد باشد. مارتینگل بهعنوان یکی از استراتژیهای پرریسک، هرچند برای برخی حرفهایها میتواند بازدهی ایجاد کند؛ اما قطعاً برای همه مناسب نیست.
بسیاری از معاملهگران بدون توجه به پیشنیازهای روانی و مالی این روش، تنها به امید جبران ضرر وارد چرخهای میشوند که ممکن است پایان آن چیزی جز نابودی سرمایه نباشد. در ادامه بررسی میکنیم که چه کسانی نباید از مارتینگل استفاده کنند و چرا اجرای این استراتژی برای برخی گروهها نهتنها مفید نیست، بلکه میتواند بسیار خطرناک باشد.
یکی از پایههای اجرای استراتژی مارتینگل، داشتن پشتوانهی مالی قدرتمند برای تحمل چندین ضرر پیاپی است. وقتی حجم معاملات در هر ضرر دو برابر میگردد، سرمایه بهسرعت مصرف خواهد شد. کسانی که با سرمایهی کم وارد بازار میشوند، احتمالا حتی با دو یا سه معاملهی ناموفق کل حساب خود را از دست بدهند.
استفاده از مارتینگل نیازمند درک عمیق از رفتار بازار، روانشناسی معامله و مدیریت سرمایه است. معاملهگران بیتجربه معمولاً هنوز روش خود را پیدا نکردهاند و در مواجهه با ضررهای پیدرپی ممکن است دچار سردرگمی، اضطراب یا تصمیمهای نسنجیده شوند. برای این دسته، مارتینگل بهجای یک استراتژی سودآور، به ابزاری برای شکست سریع تبدیل میشود.
مارتینگل فشار روانی بالایی دارد. دیدن ضررهای متوالی و افزایش سریع حجم معاملات ممکن است حس اضطراب و ترس را در معاملهگر بالا ببرد. افرادی که در شرایط بحرانی نمیتوانند تصمیمات منطقی بگیرند یا تمایل دارند از روی ترس یا طمع عمل کنند، با این استراتژی بهسرعت وارد بحران خواهند شد.
مارتینگل بهتنهایی یک استراتژی کامل نیست و باید در دل یک سیستم منظم، تحلیلی و قانونمند استفاده شود. کسانی که بدون پلن معاملاتی و تحلیل دقیق وارد بازار میشوند، نمیتوانند نقاط ورود مناسب، محل توقف یا میزان تحمل ضرر خود را درست تعیین کنند. در نتیجه، استفاده از مارتینگل در این حالت، بیشتر به قمار شباهت دارد تا معاملهگری اصولی.
اجرای استراتژی مارتینگل بدون رعایت نکات ایمنی، مانند رانندگی با سرعت بالا در جادهای مهآلود است؛ شاید در لحظه هیجانانگیز باشد؛ اما احتمال برخورد به موانع بسیار زیاد خواهد بود. این استراتژی بهدلیل ذات پرریسک و تکیهاش بر افزایش پلهای حجم معاملات، نیازمند چارچوبی دقیق و قوانین کنترلی قوی است.
بسیاری از معاملهگرانی که بدون پیشزمینهی فنی و روانی وارد مارتینگل شدهاند، تجربههای تلخی را پشت سر گذاشتهاند. در ادامه، مهمترین نکاتی را بررسی میکنیم که رعایت آنها میتواند به استفادهای ایمنتر و هوشمندانهتر از استراتژی مارتینگل در فارکس کمک کند و شما را از دامهای پنهان این روش نجات دهد:
یکی از خطرناکترین اشتباهات در اجرای مارتینگل، ادامهدادن بیپایان در ضرر است. باید از پیش تعیین کنید که حداکثر چند بار قصد دارید حجم معامله را افزایش دهید (مثلاً نهایتاً تا ۴ مرحله). این کار از نابودی کامل حساب جلوگیری میکند.
چون مارتینگل حجم معاملات را افزایش میدهد، حسابهایی با موجودی پایین خیلی زود دچار مارجین کال میشوند. استفاده از موجودی بیشتر یا لوریج منطقی (نه بالا) باعث میشود فضای تنفس بیشتری داشته باشید.
این استراتژی در بازارهایی که نوسان شدید و روندهای قوی دارند، بسیار پرخطر است. بهترین موقعیت برای استفاده از مارتینگل، زمانی است که بازار در یک بازهی مشخص نوسان دارد و احتمال بازگشت قیمت بالاست.
صرفاً ورود تصادفی به معاملات با مارتینگل نتیجهای جز شکست ندارد. باید از تحلیل تکنیکال برای یافتن نقاط ورود احتمالی و از تحلیل بنیادی برای درک جهت کلی بازار استفاده کنید. این ترکیب میتواند نرخ موفقیت شما را افزایش دهد.
هرچند مارتینگل معمولاً بدون توقف ضرر اجرا میشود؛ اما در عمل باید یک حد ضرر نهایی (ذهنی یا واقعی) برای کل استراتژی در نظر بگیرید. این نقطه خروج باید جایی باشد که در صورت ادامه روند نامطلوب، تصمیم بگیرید معامله را ببندید و از بازار خارج شوید.
پیش از آغاز هر چرخهی مارتینگل، باید بهصورت شفاف مشخص کرده باشید چه مقدار از سرمایه را برای آن چرخه اختصاص میدهید، و در هر مرحله چه درصدی از آن را وارد بازار میکنید. بدون مدیریت سرمایه، این استراتژی به یک دام مرگبار تبدیل میشود.
قبل از استفاده از مارتینگل در حساب واقعی، آن را در حساب دمو یا با بکتست روی دادههای گذشته امتحان کنید. این کار به شما کمک میکند نقاط ضعف، ریسکها و عملکرد آن را در شرایط مختلف بازار بهتر بشناسید.
در این مقاله سعی کردیم به سوال استراتژی مارتینگ چیست؟ پاسخ دهیم و به بررسی کامل آن بپردازیم. استراتژی مارتینگل در ظاهر ساده و وسوسهبرانگیز است؛ ایدهی جبران هر ضرر با سود مرحلهی بعد، بسیاری از معاملهگران را به سمت خود میکشاند؛ اما واقعیت این است که مارتینگل همانقدر که میتواند در شرایط خاص سودآور باشد، بههمان میزان هم خطرناک است و در صورت استفاده نادرست، میتواند کل سرمایه یک معاملهگر را بهسرعت نابود کند.
این استراتژی نمیتواند بهتنهایی ضامن موفقیت باشد و اگر بدون تحلیل دقیق، سرمایهی کافی و چارچوب کنترلی اجرا شود، بیشتر به قمار شباهت پیدا میکند تا معاملهگری هوشمندانه. در نتیجه، مارتینگل نه ذاتاً سودآور است و نه ذاتاً خطرناک؛ همه چیز به نحوه اجرای آن، دانش معاملهگر و میزان مسئولیتپذیری او در قبال ریسک برمیگردد.
اگر حرفهای هستید، سرمایهی کافی دارید و ابزارهای کنترلی در دست دارید، مارتینگل میتواند بخشی از جعبه ابزار معاملاتی شما باشد؛ اما اگر بدون آمادگی وارد این مسیر شوید، هزینه سنگینی خواهید پرداخت.
در پایان، شما را دعوت میکنیم تا نظرات خود را دربارهی مارتینگل در فارکس، با ما به اشتراک بگذارید تا با تبادل تجربیات، در نهایت همگی بتوانیم معاملات بهینهتری را در بازار تجربه کنیم.
شاید دوست داشته باشید بخوانید:
بیت کوین با نفوذ سرمایهگذاران نهادی از مرز ۱۰۰ هزار دلار عبور کرد!
5 ماه پیش 445 بازدید
اتریوم انتقام میگیرد! جهش 9 درصدی، نشانه چیست؟
1 سال پیش 2K بازدید
جهش دوج کوین در دهمین سالگرد تولدش!
1 سال پیش 1K بازدید
جهش ۹۰۰ درصدی نرخ سوختن شیبا اینو، همزمان با افزایش قیمت آن!
1 سال پیش 2K بازدید
آنچه خـواهید خـواند:
دستــههای محبــوب
آخریـن بررسی شدههای بازار سرمایه
پربازدیدترین آموزشها

عضو چراغ نیستید؟
ثبت نام